صرف نظر کردن از جان یا مال یا چیزهای دیگر در راه کسی یا برای رسیدن به مقصودی، برای مثال یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند / تا در سبیل دوست به پایان برد وفا (سعدی۲ - ۶۳۲)
صرف نظر کردن از جان یا مال یا چیزهای دیگر در راه کسی یا برای رسیدن به مقصودی، برای مِثال یار آن بُوَد که مال و تن و جان فدا کند / تا در سبیل دوست به پایان برد وفا (سعدی۲ - ۶۳۲)
گذشت از چیزی: فدا کرده جان را همه پیش من به دل مهربان و به تن خویش من. فردوسی. پس از نیکویی ها و صد گونه رنج فدا کردن کشور و تاج و گنج. فردوسی. ز گنج خسروی و ملک شاهی فدا کردش که میکن هرچه خواهی. نظامی. یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند تا در سبیل دوست به پایان برد وفا. سعدی. صائب چو ذره ای است چه دارد فدا کند ای صدهزار جان مقدس فدای تو. صائب
گذشت از چیزی: فدا کرده جان را همه پیش من به دل مهربان و به تن خویش من. فردوسی. پس از نیکویی ها و صد گونه رنج فدا کردن کشور و تاج و گنج. فردوسی. ز گنج خسروی و ملک شاهی فدا کردش که میکن هرچه خواهی. نظامی. یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند تا در سبیل دوست به پایان برد وفا. سعدی. صائب چو ذره ای است چه دارد فدا کند ای صدهزار جان مقدس فدای تو. صائب